کنایه از چله و زه کمان باشد. (برهان). بمعنی زه کمان است. (انجمن آرا) (آنندراج). مرادف چرم کمان و چرم گوزن. (از آنندراج). چله و زه کمان. (ناظم الاطباء) : چو بر شاخ آهو کشد چرم گور بدوزد سر مور برپای مور. نظامی (از آنندراج). رجوع به چرم کمان و چرم گوزن شود
کنایه از چله و زه کمان باشد. (برهان). بمعنی زه کمان است. (انجمن آرا) (آنندراج). مرادف چرم کمان و چرم گوزن. (از آنندراج). چله و زه کمان. (ناظم الاطباء) : چو بر شاخ آهو کشد چرم گور بدوزد سر مور برپای مور. نظامی (از آنندراج). رجوع به چرم کمان و چرم گوزن شود
مادۀ زردرنگی که در سوراخ گوش تولید گردد. (ناظم الاطباء). زهر گوش. تلخی گوش. مادۀ زردرنگ و تلخ و چرب که در گوش پدید آید. ریم گوش. مادۀ زردی که عادهً از درون گوش تراود. صملاخ. صملوخ. (منتهی الارب). وسخ الا ذن. رجوع به چرک شود
مادۀ زردرنگی که در سوراخ گوش تولید گردد. (ناظم الاطباء). زهر گوش. تلخی گوش. مادۀ زردرنگ و تلخ و چرب که در گوش پدید آید. ریم گوش. مادۀ زردی که عادهً از درون گوش تراود. صَملاخ. صُملوخ. (منتهی الارب). وَسَخ ُالاْ ُذُن. رجوع به چرک شود
دهی از دهستان چغاپور شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی جنوب خورموج و در باختر رود هیرمند واقع است. جلگه و گرمسیر است و 103 تن سکنه دارد. آبش از چاه. محصولش غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان چغاپور شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی جنوب خورموج و در باختر رود هیرمند واقع است. جلگه و گرمسیر است و 103 تن سکنه دارد. آبش از چاه. محصولش غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)